نویسنده: یوسف جمالی(استاد دانشگاه پیام نور و دانشکده دعوت واصول دین بندرعباس)

جهان اسلام با تمام نیازها و ضرورت‌هایی که دارد دچار کشمکش‌ها و درگیری‌هایی کودکانه است که اگر صاحبان اختلاف با بصیرت به عواقب و علل کار خود نگاه کنند نمی‌دانند به حال خود گریه کنند یا خنده، تأسف‌بار است با وجود فرهنگی غنی و بالنده که روح اختلاف و تحمل آراء را تا بی‌نهایت در ما زنده نگه می‌دارد چگونه است که می‌بینیم عده‌ای از ما به راحتی دچار اختلاف می‌شویم و با این حال حاضر نیستیم هرگز از موضع خود ذره‌ای عقب‌نشینی کنیم و تنها با از میدان به‌در کردن رقیب دل‌های ما خنک می‌شود و این موضوع چنان روح و جان اسلام را آزار می‌دهد که با وجود مشکلات بیرونی جهان اسلام، خود باعث بسیاری از عقب‌ماندگی‌های ما شده است. در این مقاله که تلخیصی است از رساله‌ی دکتر عمربن عبدالله کامل که به فرهنگ اختلاف و گفتگو اشاره می‌کند همراه با اضافاتی از جانب نگارنده‌ی این سطور که سعی می‌شود اشاره‌ای مختصر به علل و اسباب اختلاف شود تا شاید تذکره‌ای شود، بلکه به خود آییم و پرده‌ی غفلت را از پیش روی خود کنار کشیده و به‌صورت شفاف و واضح حقیقت اشیاء را ببینیم. قبل از اینکه به اسباب اختلاف اشاره‌ای شود شایسته است به این نکته توجه کنیم که کلاً دو نوع اختلاف دردین وجود دارد یا مذموم است یا محمود. اختلاف مذموم اختلافی است که تضاد در مسائل را می‌رساند و بیشتر اسباب خلقی دارد از قبیل؛ غرور، سوء ظن، متهم کردن دیگران به حرص بر قدرت و مکنیت، اتباع هوی و حب دنیا، تعصب شخصیتها، مذاهب، احزاب، اقوام و کمبود علم، واکنش سریع به اخبار بدون ثابت کردن آن و... این مسائل بعضی از رذائل اخلاقی به شمار می‌روند که منشأ اختلاف مذموم به شمار می‌روند.
اما اختلاف محمود اختلاف در نوع است که عبارت است از آراء متعددی که از یک چشمه می‌جوشد که می‌توان به عنوان اختلاف لفظی یا صوری نیز یاد کرد این نوع اختلاف بیشتر بر می‌گردد به اسباب فکری و اختلاف دیدگاه در بعضی از مسائل علمی مانند خلاف در فروع شریعت و بعضی از مسائل عقیده که به اصول قطعی صدمه وارد نمی‌کند این نوع خلاف هیچ نکوهشی در آن نیست بلکه در این مورد فقط کسانی که مراعات ادب خلاف علمی و اخلاقی را نمی‌کنند باید مورد سرزنش واقع شوند آنچه مسلم است اختلاف در بهترین زمانها که رسول الله (ص) از آن به «خیر القرون» یاد می‌کنند نیز موجود بوده است بر کسانی که مطالعه سیرت و سنت رسول الله (ص) کرده باشند پوشیده نیست که در زمان خود آن حضرت نیز اختلاف وجود داشت ولی آن بزرگوار نه تنها آن را رد و انکار نکرده بلکه آن را تأیید نیز کرده‌اند شاید قضیه‌ی نماز عصر در بنی‌قریظه بهترین گواه برای قضیه باشد. بعد از وی نیز وقتی به سیره اصحاب و یاران آن حضرت نگاه می‌کنیم باز این نوع اختلاف را می‌بینیم در عصر ائمه کبار از جمله أبی‌حنیفه، مالک، شافعی، احمد، ثوری و اوزاعی و... نیز این مسئله به وضوح به چشم می‌آید؛ اما این مسئله هیچ گاه باعث نشد که آن بزرگواران همدیگر را مورد تهمت و افترا قرار داده و سعی در اجبار دیگران جهت قبول رأی خود کرده و به دیگران برچسب بی‌دینی و بی‌علمی بزنند. گویند در یکی از حلقات درس امام شافعی یکی از شاگردانش در مسئله ای با او اختلاف کرد و به شدت به همدیگر وارد بحث شدند روز بعد آن شاگرد از کوچه‌ای می‌گذشت مشاهده کرد که امام شافعی از آن طرف می‌آید سعی کرد راه خود را تغییر دهد؛ امام شافعی که متوجه مسأله شده بود وی را صدا زد و او پیش امام رفت. امام شافعی دست او را می‌گیرد و می‌گوید: آیا نمی‌شود ما با همدیگر اختلاف داشته باشیم و همدیگر را دوست داشته باشیم.
اما اگر به اسباب اختلاف برگردیم شاید بهتر بتوان آن را علاج کرد به بعضی از اساسی‌ترین اسباب اختلاف در دین اشاره می شود.
1- طبیعت دین: خداوند با حکمت خود در احکام دین منصوص و غیر منصوص در نص هم محکم و متشابه، قطعی و ظنی، صریح و مؤول وجود دارد تا عقول در میدان اجتهاد در استنباط جولان دهند؛ اگر خداوند می‌خواست می‌توانست تمام نصوص را به صورت محکم و قطعی الدلالة نازل کند و هیچ کس در فهم آن اختلاف نکند ولی چنین کاری را نکرد تا طبیعت دین با طبیعت لغت و مردم و ضرورت‌های زمان سازگار باشد.
2- طبیعت لغت: نصوص قرآن و سنت بر اساس قواعد زبان عربی نازل شده همانطورکه همه می‌دانیم در هر لغتی هم الفاظ مشترک، حقیقت و مجاز، عام و خاص، مطلق و مقید وجود دارد.
3- طبیعت بشر: خداوند انسانها را گوناگون خلق کرده و هر فردی شخصیت مستقل، تفکر خاص و امیال مخصوص به خود را داراست. آیا شایسته است با این وضعیت همه انسانها را در یک قالب ریخته و خواهان برچیده شدن تمام اختلافات باشیم، آیا نوع برخورد مخالف با فطرتی که خداوند ما را بر آن سرشته نیست؟
4- طبیعت کون و حیات: خداوند دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم را با انواع رنگها و صورتها خلق کرده طبیعت حیات ما نیز چنین است چرا که ما بر اساس متغیرها و مؤثرات گوناگون در هر مکان و زمانی تغییر می‌کند. بر این اساس اختلاف سنتی کونی است که مقتضی حکمت در«ولو شاء ربک لیجعل الناس أمة واحدة»الهی می‌باشد و خداوند متعال می‌فرماید: «لایزال الناس بخیر ما تباینوا فإذا تساووا هلکوا»اثر هم آمده که: الباری13/16. با این دیدگاه باید گفت که اختلاف نه تنها ضرورت بلکه رحمت نیز به نگاه می‌کنیم مشاهده می شود در خیلی از حساب می‌آید وقتی به سیره اصحاب رسول خدا مسائل جزئی نیز با همدیگر دچار اختلاف شده‌اند آنها با اختلاف خود به ما فرصت انتخاب بین اقوال و افعال خود را داده‌اند همانگونه که سنت اختلاف در قضایای اجتهادی را نیز از خود به ارث گذاشته‌اند اما با وجود همه این اختلافات آنها برادروار همدیگر را دوست داشتند.
یکی دیگر از ثمرات اختلاف فربه‌کردن فقه و توسعه آن می‌باشد بدین دلیل که هر رأی مستند به ادله خاص خود می‌باشد و با این تنوع فقه تشریعی پربار شده است و در پی آن ثروتی به‌جا مانده که قدر آنرا فقط اهل علم و تحقیق می‌دانند. به امید روزی که اختلافات ما باعث پیشرفت ما باشد و دلها با اختلاف در فروع چرکین نشود.